بدترین بازی های عرضه شده روی پلی استیشن 2

بدترین بازی های عرضه شده روی پلی استیشن 2

شکی نیست که تعداد زیادی از گیمرها، پلی استیشن 2 را بهترین کنسول تاریخ می دانند، کنسولی که دارای کتابخانه ای از بیش از 4000 بازی مختلف است Final Fantasy 10، که بر … صنعت بازی سال هاست در حال توسعه بازی ها بوده است، اما با چنین کتابخانه عظیمی، همه بازی ها نمی توانند موفق باشند. در واقع پلی استیشن 2 شاهد عرضه بازی های بد، آثاری با مجوز ضعیف و حتی بازی هایی بوده است که با نیت خوب ساخته شده اند اما در روند توسعه از بین رفته اند. در این مقاله Vijayattu به 15 بازی شکست خورده پلی استیشن 2 می پردازیم.

زن گربه ای

فیلم Catwoman محصول 2004 با بازی هلی بری را به خاطر دارید؟ شاید نه. این فیلم با فیلمنامه ای ضعیف و اکشن فراموش شدنی، بازتفسیر ضعیفی از این شخصیت بود. اگرچه در ابتدا به عنوان یک اسپین آف برای Batman Returns با بازی میشل فایفر شروع شد، سال ها توسعه ناموفق آن را به یک فاجعه تبدیل کرد.

اما بازی Catwoman دست کمی از فیلم نداشت. گرافیک به سختی به سطح پلی استیشن 1 می رسد، کنترل ها آنقدر ضعیف طراحی شده اند که زمان بیشتری را صرف مبارزه با تیم می کنید تا با دشمنان واقعی، و موسیقی متن بازی حتی بدتر از فیلم است. اگر می خواهید یک بازی Catwoman خوب را تجربه کنید، Arkham City را بازی کنید.

سوپرانوها: مسیر احترام

بازی بر اساس سری Sopranos پتانسیل زیادی داشت، اما زنگ خطر این بود که نتیجه نهایی آن چیزی که انتظار می رفت نبود. سازنده سریال دیوید چیس بر فیلمنامه نظارت داشت اما اجازه نداد بازی به سریال مرتبط شود. نتیجه یک داستان فانتزی مانند بود، اگرچه اکثر بازیگران اصلی سریال صداپیشگی شخصیت هایشان را بر عهده داشتند.

به نظر می رسد که بیشتر بودجه بازی صرف صداپیشگی شده است زیرا بقیه بازی یک فاجعه است. گرافیک برای یک بازی جدید پلی استیشن 2 افتضاح است و کنترل های دشوار و طراحی مرحله خطی بازی را به یک تجربه استرس زا تبدیل کرده است.

امریکن آیدل

همانطور که با محبوبیت سری Guitar Hero و Rock Band مشاهده کردیم، بازی های موسیقی می توانند عالی باشند. متاسفانه اوج محبوبیت امریکن آیدل چند سال قبل از ساخت بازی های موزیکال بود.

امریکن آیدل به عنوان یک بازی ریتم ارائه می شود اما مشکل اصلی اینجا نبود ریتم است! دستورالعمل‌های دکمه‌ها به‌طور تصادفی روی صفحه ظاهر می‌شوند و آواتار شما نسخه‌های ضعیف آهنگ‌های محبوب را بدون هماهنگی با سرعت پخش می‌کند. نظرات داوران مطلقاً ربطی به عملکرد شما ندارد. حتی یک حالت کارائوکه دارد که می توانید همراه با موسیقی آواز بخوانید، اما اجرای شما ضبط نمی شود.

25 تا زندگی

هنگامی که سری GTA در اوایل دهه 2000 به یک پدیده تبدیل شد، چندین ناشر تلاش کردند تا تیراندازهای شهری مشابهی تولید کنند. برخی از آنها سرگرم کننده بودند، مانند True Crime: Streets of LA، اما برخی دیگر کاملاً فراموش شدنی بودند. 25 به زندگی اما فقط بد بود.

این بازی نمونه ای از همه چیزهایی است که در آن زمان اشتباه پیش می رفت. از طراحی صحنه گیج کننده گرفته تا کنترل های ضعیف که هدف گیری را دشوار می کرد. اگرچه بازی سعی می‌کرد با چند نفره کمی متفاوت باشد، کیفیت کلی آن به قدری ضعیف بود که تعداد کمی از بازیکنان به آن اهمیت می‌دادند.

چارلی و کارخانه شکلات سازی

اگر فقط به عکس های چارلی و کارخانه شکلات سازی نگاه کنید، ممکن است فکر کنید که در یک بازی خوب هستید. گرافیک بازی برای یک اثر مجاز شگفت انگیز به نظر می رسد و موسیقی متن آن از کیفیت بالایی برخوردار است. اما این تصور کاملاً اشتباه است.

وقتی بازی شروع می شود، مشکلات شروع می شود. کنترل‌های بازی، چه در حال اجرای پلتفرم یا خلبانی Oompa Loompas باشید، کند و نامرتب هستند. دوربین بازی نیز شرایط را بدتر می کند و تجربه بازی را استرس زا می کند.

اسکیت روی یخ سیمپسون ها

Skateboarding Simpsons نمونه بارز یک تجارت خالص است. سوار بر موج محبوبیت سری Tony Hawk، این بازی با اضافه شدن نام Simpsons به یک بازی بد اسکیت تبدیل شد.

گیم پلی خسته کننده و خطی است، انجام حرکات پیچیده دشوار است و حتی حرکات ساده اغلب ثبت نمی شوند. صداگذاری بازی نیز خیلی سریع تکرار می شود و در نهایت احساس می کنید استفاده از نام سیمپسون ها فقط برای جذب طرفداران این سری بوده است.

باشگاه مبارزه

اولا اینکه یک بازی بر اساس Fight Club کاملاً با پیام ضد مصرف کننده کتاب و فیلم مغایرت دارد و وجود چنین اثری شرم آور است. اما حتی اگر بتوان این ناهماهنگی را نادیده گرفت، Fight Club چیزی برای تحت تاثیر قرار دادن ندارد. گرافیک بی روح، مکانیک بازی که هیچ تفاوتی با ده ها بازی مبارزه ای بهتر ندارد و شخصیت هایی که همه به طرز ناامیدکننده ای شبیه هم هستند از جمله مشکلات این بازی هستند.

از نظر شخصیت ها، بهتر است بدانید برد پیت و ادوارد نورتون عاقلانه از این پروژه کنار رفتند، اما میت لوف که هرگز به پول نه نمی گوید، در بازی حضور دارد. از دیگر شخصیت های عجیب این بازی می توان به آبراهام لینکلن و فرد دورست خواننده Limp Bizkit اشاره کرد. اگر می خواهید مبارزه این شخصیت ها را ببینید، به جای هدر دادن وقت خود در بازی، فقط یک ویدیو از آن را در یوتیوب تماشا کنید.

دلال محبت سفر من

برنامه تلویزیونی Pimp My Ride یک واقعیت نمایشی دیوانه وار بود که در آن افراد خوش شانس اتومبیل های دست دوم خود را به رپر معروف Xzibit نشان می دادند و پس از توضیح سلیقه خود مانند دوست داشتن فیلم ها، MTV ده ها هزار دلار برای دریافت یکی غیرقانونی و غیر عملی خرج می کرد. -سیستم سینمای خانگی خودرو بله

در حالی که این مفهوم می توانست یک بازی جذاب را ایجاد کند، اما واضح است که هیچ کس در تیم سازنده اصلاً به کیفیت کار اهمیت نمی داد. حتی هیچ ماشین واقعی در بازی وجود ندارد و ماشین های طراح مانند ماشین های اسباب بازی شکسته رانندگی می کنند. حتی مینی بازی “Ghost Ride the Whip” هم خسته کننده و بی معنی است.

پیشگویی شیطانی مک فارلین

پیشگویی شیطانی مک فارلین تلاشی آشکار برای فروش بیشتر اسباب بازی های مک فارلین بود. البته چنین هدفی به خودی خود بد نیست; یک نمونه موفق Skylanders است. اما مشکل اینجاست که همه چیز در Evil Prophecy به طرز بدی شکست می خورد. داستان بازی چیزی نیست جز اینکه “دانشمند دیوانه فکر می کند که پایان جهان در راه است”، این یک بازی “برو آن را متوقف کن” نیست باید نقطه قوت بازی باشد، فقط تا زمانی که خوب نیست.

سپر: بازی

درست مانند سوپرانوها، سپر یک درام جنایی نمادین از دهه 2000 بود که هیچ کس واقعاً انتظار نداشت نسخه بازی آن را ببیند. با این حال، بازی سعی کرد دنیای خشن سری را بازسازی کند، اما گیم پلی آن یک شکنجه محض است. از بخش‌های تیراندازی کوتاه و کسل‌کننده گرفته تا مراحل مخفی کاری خسته‌کننده و یک مینی‌گیمی ناقص که اگر در اولین تلاش موفق نشوید، دیگر نمی‌توانید آن را انجام دهید. انگار اسناد و مدارک در دنیای واقعی ناگهان ناپدید می شوند!

جالب اینجاست که این بازی تقریبا هرگز منتشر نشد. ناشر اصلی بازی در حین ساخت ورشکست شد، اما ناشر Aspyr بنا به دلایلی تصمیم گرفت این اثر را منتشر کند. بله، ما در دنیایی زندگی می کنیم که پروژه های امیدوارکننده ای مانند Scalebound و Star Wars 1313 هرگز محقق نمی شوند، اما بازی هایی مانند The Shield راه خود را به بازار باز می کنند.

مایک تایسون بوکس سنگین وزن

بوکس سنگین وزن مایک تایسون نه تنها بد است، بلکه ممکن است بدترین بازی بوکس تاریخ باشد. در حالی که سری موفق Fight Night برای ضربه زدن به استراتژی و زمان بندی دقیق نیاز داشت، موفقیت در این بازی به خرد کردن دکمه های تصادفی خلاصه می شود. به سادگی یکی از دکمه های فشاری را انتخاب کنید و نگه دارید تا برنده شوید.

البته اگر یکی از بوکسورهای معروف روی دیسک را انتخاب کنید. اما اگر می خواهید بوکسور خود را بسازید، پس از باخت در بخش حرفه ای باید ببازید تا کمی مهارت خود را ارتقا دهید. اگر لحظه ای به امتحان این بازی فکر می کنید، بدانید که فاجعه بارتر از آخرین بازی مایک تایسون و جیک پل خواهد بود.

مسابقه مرگ سلبریتی ها

Celebrity Deathmatch یک برنامه کمدی سرگرم کننده بود که در اواخر دهه 1990 از MTV پخش شد. در این نمایش افراد نیمه مشهور آن زمان (یا صداپیشگان آنها) در حالی که با یکدیگر مشاجره شدیدی داشتند به شوخی می پرداختند. این نمایش هرگز موفقیت بزرگی نداشت، اما به اندازه کافی خوب بود که در حین تعویض کانال، چند دقیقه تماشا کنید. این میزان علاقه ممکن است برای انتشار یک بازی ویدیویی چند سال پس از پخش برنامه کافی باشد، اگرچه دلیل آن هنوز نامشخص است.

بزرگترین شکست Celebrity Deathmatch این است که حتی ظاهر شخصیت ها شبیه عروسک های پلاستیکی نیست. ویژگی که بخش بزرگی از جذابیت برنامه بود. حتی بازی‌های ضعیف‌تر ClayFighter سال‌ها پیش این ویژگی را بهتر اجرا کردند. فهرست “سلبریتی” بازی در زمان عرضه ناامید کننده بود و اکنون حتی بدتر شده است. بسیاری از بازیکنان جوان امروز احتمالاً نمی دانند خانم کلوئی یا سیندی مارگولیس کیستند و سازندگان ممکن است از حضور افرادی مانند مرلین منسون و ران جرمی در بازی پشیمان شوند. با این حال، به نوعی همه اعضای NSYNC در بازی هستند. اما حتی این هم مهم نیست زیرا هوش مصنوعی بازی آنقدر احمقانه است که می توانید در عرض یک دقیقه به هر مبارزه ای پایان دهید.

مسابقات والیبال قهرمانی بانوان

مسابقات قهرمانی والیبال زنان همه ویژگی‌های یک بازی کم‌کیفیت را دارد: عرضه‌ی دیرهنگام کنسول، نامی ناخوشایند و پوششی از تصاویر استوک با کیفیت پایین. همانطور که حیوانات در حیات وحش با رنگ های خاصی هشدار می دهند که سمی هستند، این بازی از شما می خواهد که پول خود را هدر ندهید و از آن دوری کنید.

هیچ ویژگی مثبتی در این بازی وجود ندارد. مدل های شخصیت شبیه اسباب بازی های ارزان قیمت هستند و حرکات آنها کاملا مصنوعی است. خبرنگاران بازی احتمالاً 10 عبارت کلیشه ای و بی کیفیت دارند که مدام تکرار می کنند. گیم پلی آن نیز آمیزه ای از هرج و مرج و عدم تعادل است. گاهی اوقات هوش مصنوعی آنقدر آهسته کار می کند که به نظر می رسد در خواب است و گاهی مانند یک ذهن خوان حرفه ای هر حرکت شما را پیش بینی می کند.

.Bike Gravity Games: Street. نسخه خاک

این روزها در مورد بازی ها چه می خواهید بگویید، اما حداقل اگر یک بازی پر از اشکالات و اشکالات منتشر شود، توسعه دهندگان می توانند آنها را برطرف کنند. برخی از این بازی ها مانند Cyberpunk 2077 و Final Fantasy XIV پس از به روز رسانی به شاهکارهای بازی تبدیل شده اند. If Gravity Bike Games: Street. نسخه اگر Dirt در دوره ای متفاوت منتشر می شد، ممکن بود سرنوشت مشابهی پیدا کند. اما متاسفانه این بازی در سال 2002 عرضه شد. دورانی که اکثر بازی های پلی استیشن 2 آنلاین نبودند و بنابراین برای همیشه یک فاجعه ناقص و شکست خورده باقی خواهند ماند.

هیچ چیز در این بازی درست کار نمی کند. تلاش برای انجام هر کاری مانند قمار است. شما یک دکمه را فشار می دهید و شاید یک حرکت دراماتیک انجام می دهید، شاید هم نمی کنید. اسکرول کردن به همان اندازه تصادفی است، اما احتمالاً در اواسط بازی به چیزی برخورد خواهید کرد. در تمام مدت، دوربین درون بازی چیزی جز دوچرخه شما را نشان نمی دهد. حتی با چند دقیقه بازی، واضح است که این بازی به زمان بیشتری نیاز داشت تا به سطح متوسطی برسد.

پلیس بورلی هیلز

سال 2006 است. 12 سال از انتشار فیلم ناامید کننده پلیس بورلی هیلز III و 18 سال از انتشار قسمت چهارم می گذرد. با این حال، یک استودیوی انگلیسی ناشناخته به نام Atomic Planet Entertainment Ltd وجود دارد. او تصمیم می گیرد که اکنون بهترین زمان برای انتشار یک بازی انحصاری اروپایی با الهام از پلیس بورلی هیلز است. بازی ای که شخصیت اصلی آن مردی طاس است که قرار است اکسل فولی باشد. و این تازه شروع مشکلات بازی است.

حداقل این یک بازی اول شخص است، بنابراین در بیشتر مواقع چهره جعلی اکسل را نخواهید دید. اما این بدون شک یکی از بدترین بازی های تیراندازی اول شخص است. توسعه دهندگان حتی هوش مصنوعی دشمنان را طوری برنامه ریزی نکرده اند که به بالا یا پایین نگاه کند، بنابراین اگر خمیده حرکت کنید، می توانید بازی را به راحتی کامل کنید. البته اگر بخش‌های مخفی بازی که هیچ توضیحی در مورد ماموریت‌ها ارائه نمی‌دهند، ناگهان شکست نخورند.

این بازی پر از کات سین های طولانی و بی هدف است تا شش مرحله کم محتوای خود را گسترش دهد. این صحنه ها فقط گرافیک وحشتناک بازی را برجسته می کند. گرافیک هایی که حداقل کیفیت پلی استیشن 2 را ارائه می دهند اگر نام Beverly Hills Cop روی جلد نبود، هرگز نمی دانستید که این بازی ربطی به فرنچایز دارد. این اثر بدون شک یکی از بدترین بازی های ویدئویی تاریخ است.

منبع: https://vigiato.net/p/561170

منتشر شده در
دسته‌بندی شده در اخبار